عید غدیر

فریمان گلم مامانی عاشقتمو هر لحظه بیشتر از قبل عاشقت میشم

قربونت برم مامانی امشب به مناسبت عید غدیر با هم  کیک شکلاتی پختیم تخم مرغ هاش رو خودت با اون دست های کوچولوی نازت شکوندی و ریختی توی ظرف آرد و آبش رو هم خودت اضافه کردی و از همون لحظه که گذاشتممش توی فر هی پرسیدی مامان پخت ؟ فکر کنم اولین بار بود که درست میگفتی قبلا میگفتی مامان پزید

وقتی هم پخت هی تند تند پشت سر هم میگفتی مامان شمع بذار روش میخوام فوت کنم مامان شمع بذار ...قربونت بره مامان که اینقد شمع فوت کردن رو دوست داری منم مجبور شدم هول هولکی یکم روش پودر قند بپاشم و با بریلوی آلبالویی روش چند تا قلب و نگین های توپ توپی قرمز بذارم و شمع ها رو فرو کنم توش تا برای شما روشنش کنم تا فوت کنی بعد چراغ ها رو خاموش کردم و توی سینی کنار شمع یه ماشیت اسباب بازی که برات خریده بودیم و هنوز ندیده بودیش رو  گذاشتم +یه قیچی کوچولوی سبز که باهاش کاغذ ببری آخه این کار رو خیلی دوست داری عزیز دلم وقتی شمع ها رو فوت کردی و هدیه هات رو برداشتی شمع ها رو که برداشتم دیدم تهشون اون قسمتی که توی کیک بوده ذوب شده !!!!آخه اینقد عجله کردی برای شمع فوت کردن که اجازه ندادی مامان بذاره تا کیکه خنک بشه اما شکر خدا خیلی خوشحال بودی امشب الهی مامان قربونت بره آرزو دارم همیشه شادی و خنده ات رو ببینم عزیز دلم

شب عید غدیر چهارشنبه اول آبان شما در این لحظه  3 سال و 4 ماه و 24 روز و 19 ساعت و 46 دقیقه و 17 ثانیه سن دارد من فدای تو الهی لحظه لحظه های عمرت پر باشه از شادی و خنده